اطلاعیه سایت
در این تایم زمانی از وبسایت رمان پلاس درخدمت شما عزیزان هستیم با “رمان سزاوار” امیدواریم دوست داشته باشید همراه ما باشید
دانلود رمان سزاوار
قسمتی از رمان »
شب بود و عمارت تو سکوت فرو رفته بود…
دلم بیخودی شور میزد و دلیلش هم نمیدونستم. از بالای درخت
به اطراف که تو تاریکی فرو رفته بود دوباره نگاهی
انداختم تا کسی نباشه. آهسته پایین
اومدم. به سمت خونه ی ته باغ رفتم. باید از بین درخت ها رد میشدم.این عمارت با این همه زیبایی و عظمت، امشب بطور عجیبی ترس و دلهره رو به
وجود ادم تزریق میکرد. با سختی خودم رو به خونه رسوندم و در رو طوری باز
کردم که مامان و بابا بیدار نشن. نگاهی به حال انداختم و از وسط مامان اینا که
غرق خواب بودن رد شدم و جام رو زیر پنجره انداختم و با کلی فکر های درهم خوابیدم…
با صدای جیغ زنونه ای از خواب پریدم.
از ترس و سرما بدنم رو
ویبره بود نفس نفس میزدم. مامان با دیدنم سریع اومد سمتم و گفت:
– آروم باش عزیزم هیچی نیست فقط خواب بد دیدی…امیر یه لیوان آب بیار.
با نوازش و حرف های مامان دلم آروم گرفت ولی از لرزش بدنم کم نشد.
این رمان آنلاین میباشد
لذا جهت حمایت از نویسنده و مطالعه رمان از طریق کانال زیر اقدام کنید
رمان های پیشنهادی »
رمان هم خواب شیطــان
رمان حکمــم را تجــاوز بریدند
رمان او رئیــس بود
رمان قصــاص
رمان استــاد دانشجو
رمان مهــربانو
رمان همــخونه شیطون بلا
رمان همـسایه مغـرور من